لهجه هزارگی از گویش های کهن خراسان بزرگ است که امروزه نیز دربین تعداد قابل توجه مردمان هزاره در افغانستان، پاکستان و کشورهای دیگر کاربرد دارند ویکی از گویشهای مهم و دیرینه فارسی دری است. این گویش و گویشوران آن هرچند به سبب مسایل سیاسی، مذهبی و شرایط بد جغرافیایی سالها به حاشیه رانده شده بود و هیچ توجهی از طرف مسئولین و زبانشناسان و پژوهشگران زبان فارسی بدان صورت نگرفت ومدتها از دید زبانشناسان زبان فارسی دری به دورماند. و گوینده گان آن که به خاطر رنگ متفاوت، اندیشه و مذهبش رنجهای زیادی را تحمیل شده بود استفاده از لهجه مادری شان را درشهرهای بزرگ عیب شمرده و بدان سخن نمی گفتند. اما با به وجود آمدن فصل جدیدی درتاریخ تحولات سیاسی کشور و آزادیهای بیان و به رسمیت شناختن همه اقلیتهای قومی و فرهنگی درترکیب های قومی و فرهنگی کشور، لهجه هزارگی درکنار زبانهای مثل ترکمنی ازبیکی، پشه یی، نورستانی و... هریک دریک برنامه نیم ساعته درهفته یک بار از رادیو وتلویزیون ملی کشور به نشر می رسید. که در آن زمان از گویش هزارگی به عنوان یک زبان مستقل مثل زبان ترکمنی ،و... نام برده می شد که بعد از چندماه نشرات، توسط زبانشناسان و دانشمندان زبان فارسی دری، نشر این لهجه متوقف شد. ونقش اصلی خودش را به عنوان گویش از زبان فارسی دری  بازیافتند.

در این گویش تعداد زیاد واژه های اصیل و کهن فارسی دری حفظ شده است.هسته اصلی واژه های این گویش را کلمات فارسی دری با گویش هزارگی تشکیل میدهد. برعلاوه واژه های فارسی دری  درصدی کمی از واژه ها و اصطلاحات ترکی، مغولی و ترکی چغتایی  موارد استفاده دارد که برغنای این لهجه  افزوده است.

هم چنین در گویش هزارگی برخی واژه های فراموش شده فارسی دیده می‌شوند، که کمتر در گویش های دیگر پارسی به کار می روند. از آن گونه اند : اژغند یا اژغرند (بهم ریخته‌گی، بهم ریخته)،سطره(پاک وتمیز)، اِستور (ستبر، کلفت)، گیمیز (ادرار)،خرخشه(خاروخاشاک)، دب(شکوه)، اگرمگر(بهانه آوردن)، جوجو(تکه تکه،ریزه ریزه)،توبره(خلطه)، گنده نی(تره)، پاغنده(تکه ازبرف و چیزی مانند آن)، آوور (ابر) که او همان آب است. و همین طور: بِهِل( بگذار)، اِستَرَه( ستاره)، آویست( آبستن)،  دیدگو(دیگدان)، آتشخانه، موزه، قوطو(قوطن)،  چارچو یا چارچوب: جای نگهداری حیوانات. و… ذخیره ی است  ارزنده که گردآوری، ضبط، تحقیق و نشر آن ها درغنی سازی زبان پارسی دری انکار ناپذیر است. لهجه هزارگی شاخه‌ از گویش زبانِ فارسی کهن است. که با وجود نزدیکی ها و اشتراکاتِ  قابل توجه با زبانِ فارسی، تفاوت‌های نیز با این  زبان دارد. که هرگز  آن كلمات براي گویندگان دیگرمناطق قابل فهم نبوده و هيچ دري زبان بصورت عادي آن کلمات را نمي فهمند و استعمال نمي كنند مثل واژگان چون: قاش(ابرو)،قباغ(پیشانی)،تولغه(فرق سر)،کرپک(مژه)،اوقره(سیاهی چشم)، توقی(آرنج)، یرکه(ناخن شست) و... که همه دارای ریشه ترکی –مغولی اند. و همین طور برخی واژگان با ریشه ی: توره، چمتو، اولس ،جرگه ، يرغل و ده ها كلمات ديگر كه همه ريشة تركي و مغولي دارند و امروز درحال ازبین رفتن است. ولی دربین پشتون ها موارد استفاده دارد و از آن حراست می شود.

تفاوت در لهجه و تلفظ کلمات

افزون برتفاوت های واژگانی یک سری دیگرگونی های مربوط به مخفف کردن فعل و به کاربردن فعل های قدیمی و تفاوت های دستوری است.  مانند تصریف فعل های خاد(=خواهد) مثل:  خاد خوردم، خاد خوردی، خاد خوردیم،ویا درو(دارد) مثل : احمد درو کاغذای خو ره جم مونه(احمد دارد کاغذهای خود را جمع می کند) که در فارسی دری چنین صرفی از فعل وجود ندارد.واین هم نمودار کوچکی از تفاوتهای لهجه هزارگی با زبان معیاری ادبی و لهجه کابل:

 

زبان ادبی دری

کابل

هزارگی

 

می آیم

میایم

میوم

 

بیابامن

کتی مه بیا

قدمه بیه

 

ازمن مپرس

ازمه نپرس

ازمه نپرس

 

ازمن راضی است

ازمه خوش اس

ازمه راضیه

 

خواهم آمد

خات آمدیم

خاد امادوم

 

اینها را بپز

ایناره پخته کو

امیاره پخته کو

آنهارا نخور

اوناره نخور

امواره نخور

برشما می خندد

سرتان خنده میکنه

ده شمو میخنده

نه تنها بامن

تنها کتی مه نی

تنها قدمه نه

باهرکه

کتی هرکس

قد ارکس

احمد درحال کار کردن است

احمدکارکده راهیس

احمد دروکارمونه

مثالهاي فوق تفاوت گویش هزارگی  را با زبان معیار به خوبي نشان ميدهد

پســـــوند

موجودیت یک سری پسوندها که بیشتر آنها ناشناخته و یا غیر فارسی هستند از تفاوتهای مهم و اساسی این گویش با دیگر گویشهای فارسی است. این پسوندها باید مربوط به زبان های ایران باستان، خراسان بزرگ، ترکی و یا مغولی باشند. مانند پسوند های:

الف) /-تو/ که یک پسوند فاعلی بوده و درگویش هزارگی کاربرد دارد. مانند چمتو(=چم+تو)، جایدادتو (جایداد+تو)، نامتو(نام+تو)، آوتو(آو+تو) و غيره که در زبان معیاربا پسوند فاعلی(دار) استفاده می شود مانند: چم دار، جایداد دار، نامدار و آبدار مثلا درجمله های زیر:

1- تيمور خان يك آدم جركتو یه.

2- علي خان ده هر كار چمتويه.

3- اجب کووای غیغوتو یه!

4- علي رضا بيگ خلج آدم نام تو بود.

ب) /-جی/ و /-چی/:اين پسوند در زبان دري هم  رايج شده و موارد استفاده دارد مثل جارچی، توپچي ، سراي چي ، كاروانچي، تفنگچي و غيره. هر دوي اين پسوند با كمي تفاوت صوتي كه دارند، در واقع يكي هستند و در لهجه هزارگی فعل را توسط وجه مصدري در اسم  پيوند داده فاعل مي سازد.

علي آدم تفنگچي خوب استه.

ايلچي سركار امده بود.

از بي قتيغي سولچي كده.

اّنها قوده ره قرقه چي مونه.

دي شاو بيگ اولس ره قينجي كده...

ج)  /- له/:اين از تركي در این گویش باقي مانده ومورد استعمال آن در لهجه هاي تركي در مورد فعل امر است مثلاً ده تركمني گفته ميشود:

آباي له : يعني احتياط كن.

سوزله : يعني سخن بگو.

باغله :  يعني ببند. مثل سو باغله : آب را ببند.

در هزارگی هم در عين همين معني به كار برده شده و استعمال ميشود و ليكن فعل امر«كردن» را به آن اضافه ميكنند مانند مثالهای زیر:

گندم ره چغله كو.

كوك ره ايله كو.

 آرد ره زوله كو. و غيره...

اين پسوند به لهجه هزارگی بمعني مشابهت هم استعمال ميشود، مثل:

غدر بچگله نكو (یعنی: زیاد ادای بچه هارا درنیار)

غدر اي ره چغله پيله كدند(یعنی: این را خیلی سبک و سنگین کردند یا این را زیاد طول وترازو کردند)

د) /- شه/ و/- سه/:اين دو پسوند هم يكي هستند و از جمله پسوندهاي هستند كه مثل پسوند له، مستقيم از تركي در لهجه هزارگی باقي مانده و تا كنون بصورت زياد در بين مردم هزاره در روابط روزانه شان استعمال ميشود مثل جملات زير:

اي نيلغه از تو بيگنه شه مونه.

اي بري غدر خود خوره ككشه نگر، مو توره خوب مينخشي.

غدر بر بسه نكو .

او خیلي غدر خوش بيشه كد.

ه) /-غو/:يكي از پسوندهاي كه در گویش هزارگی مورد استفاده قرار ميگيرد، پسوند غو است. كه اين پسوند در زبان دري رايج بكار نرفته و معمول نيست. اين پسوند در اسم و صفت متصل شده و معني قيد مقدار و ادات اضافه را بيان ميكند. به جملات زير توجه كنيد:

يك پيرو غو رخت مخروم.(به قدر یک پیراهن رخت می خرم)

یک گلیم غو پاشم ریشته (به اندازه یک گلیم پشم بافته)

الي! يك لاته غو ململ بلدي مه بيرو.(الی! به اندازه یک چادر، رخت ململ برای من بیار)

«الی» کلمه ای است که درمقام خطاب به دوست به کار می رود.

 

و) /- چيلو/: از جمله پسوندهاي است که به مفهوم مشابهت به كار مي رود، مثل مثالهاي زير:

او بچه آلي كته شدي بايد آدم چيلو قاد مردم راه بوري.

آدم يا سيال چيلو باشه و يا سيال گم.( ضرب المثل)

بيري ره مرده چيلو بورد، ساز و سرني ندشت.

ز) /-الجي/: اين پسوند  فعل لازمي را متعدي مي سازد، و در آخر اسم وصفت و امر قرار ميگيرد مثل مثالهاي زير:

تیاغ خو ره  ده سنگ تكالجي كد.(عصای خود را به سنگ تکیه داد)

نيلغه ره خاو كالجي كد.(کودک را خواباند)

زن خوره قاردالجي كده.(زن خود را قهرکرد)

ح) /-اوک/: این پسوند کهن فارسی است که برای نسبت دادن صفت به کار می رود مانند: خلموک(کسی که آب بینی اش جاری است) ، قاروک(...که قهر...) خیشیموک(...خشم...) لغندوک(...لگد...) و... .

ط) /- ای/: ای پسوندی است که مفهوم تحبیب و تخصیص را دارد مثل: بابه ی(پدر مهربانم)عمه ی(عمۀمهربانم)آجه ی(مادر بزرگ مهربانم)که بیشتر با اسم می آید.

 

ابدال واختصار

ازدیگر ویژگی های این لهجه یک سلسله تبدیلات است در بعض کلمات مثلا تبدیل «ن» و «ان» آخر کلمه به «و» درکلمات مثل: قربان را قربو، ارزگان را ارزگو و بامیان را بامیو تلفظ می کنند.

وگاهی علامتهای جمع زبان دری«ها» و «ان» را هم به «واو» تغییر داده و خاتونها را خاتونو، دخترها را دخترو مردک ها را مردکو و... جمع می بندد

تبدیل «ی» به «و» خصوصیت دیگری است كه معمولاً در فعل ماضي استمراري و مضارع رفتن و گفتن « ي » را به« و» تبديل ميكنند.مانند:

ماضي استمراري:

             مي گفت =   مو گفت.

             مي رفت =  مو رافت.

             مي گفتم = مو گفتوم.

مضارع:

        مي گوئي   =  موگي.

        مي گوئيد   =  موگين.

        مي گويم   =  موگوم.

        مي گويد   =  مو گيه.

        مي گويند = مو گيند.

دیگر تبديل حرف «ب» به «و» است.که این تبدیل تقریبن عمومی بوده و در اکثرلهجه های فارسی دری دیده می شوند مثل كلمات خواب  به خواو ، آب به آو، شب در شو و غيره.

وهم چنان اختصارات که بیشتر اسمها اختصار می شودمثل: نورمامد(نورمحمد)، ممدلی(محمدعلی)، صب(صبح) و... .

استعمال صفات ترکیبی درگویش هزارگی از دیگر ویژگپی های این گویش است. مثلا بجای اینکه بگويند زيبا است ميگويند: نور بند استه. و به جاي زشت،  هم كلمة تركيبي «بد نمود»  را بكارمی برند.

از ویژگی دیگرگویش هزارگی”واو” اشباعی است که در گویش هزارگی زیاد به کار می‌رود. مثلا در واژه دکان بیشتر با«واو» یعنی به صورت دوکان و مرده به شکل مورده و پل به پول  وهمین طور واو(و) معدوله را هنوزهم تلفظ می کنند. به طور نمونه در فارسی امروز خواستن، خواهر و خوارزم واو معدوله خوانده نمی شوند اما در گویش هزارگی خواهر را خوار می گویند و به درستی واو را تلفظ می کنند که نشان از دیرینگی  این گویش دارد:

او خوار مه موشه(او خواهر من است). مالا امسال خوار شد(رمه امسال خوارو زار شد). او انوز خوار اس(او هنوز خوار است).

همین طور در گویش هزارگی واژه های ناب دری و کلماتی که چندین صده استفاده داشته وجود دارد که برای پژوهشگران زبان پارسی گنجینه ی است بی پایان. این هم نمونه از چند واژه که با حرف"ت" شروع شده است.

تناو= ریسمان و تناب

تای له غه= لگد مال

تخمیره= مسخره کردن

تیاغ= چوب دستی

تیرین جه= محکم و پور

تول و تبار= قوم و طایفه

تاشه= پنهان

توخ کو= نگاه کن

توله غه = فرق سر

توره= گپ زدن

تولای= خرگوش

تای جوری= حمایه

تمبو= تنبان

تونوک= نازک

توغل= برف باری

توشه= چیزی را پیش راندن

تگ= خالی کردن

تایلو= پایین

تامو= خلاص شدن

توکشی= نفسک زدن

تاله= چمن

تیاغله= گردش باعصاچوب

توش کدو= فرمان دادن

تلبیستو= خواستن

تیماو= زکام

 

نمونه های از دوبیتی

هرچند خونده ی چاراولادی دیده

پیش آشوق قندو نبادی دیده

پیش آشوق قندو نباد چی باشه

بیگا صبا الی دیادی دیده

***

جیل صدف وری دندون دیده

لیس وچیرمه لب دامون دیده

درمه مالوم موشه بیه رسای شی

آشوق غمزده قربون دیده

***

بوله جان دوختری برفی سرکوه

سفیدی می زنی تا زیر ابرو

به هرکس می رسی رخ می نمایی

به ما کی می رسی کج می کنی رو

***